چالش پنهان مددکاری اجتماعی ایران: تاریخنگاری متناقض و مسیر آینده

فهرست عناوین مطلب
چالش پنهان مددکاری اجتماعی ایران: تاریخنگاری متناقض و مسیر آینده
مددکاری اجتماعی در ایران، با وجود قدمت و تاثیرگذاری خود، با چالشی پنهان و در عین حال بنیادین روبرو است: تاریخنگاری متناقض و چندصدایی. این وضعیت، که ریشه در تضادها و رقابتهای درونی دارد، نه تنها درک گذشته را دشوار میسازد، بلکه آینده این حرفه را نیز تحتالشعاع قرار میدهد. در ادامه به بررسی این چالش و ارائه راهکارهایی برای برونرفت از آن میپردازیم.
تاریخنگاری مددکاری اجتماعی: تلاقی روایتهای ناهمسو
نگاهی به اسناد و نوشتههای موجود در مورد تاریخ مددکاری اجتماعی ایران، تصویری روشن از یک روایت واحد به دست نمیدهد. به جای آن، با چندین روایت متفاوت و حتی متضاد مواجه هستیم:
- روایت صنفی: برخی گروهها و تشکلهای صنفی، تاریخ را از زاویه تلاشهای خود برای کسب جایگاه و ارتقاء حرفه مینویسند. این روایتها غالباً بر اقدامات سازمانی و فعالیتهای انحصاری تأکید دارند و ممکن است از تلاشهای سایر کنشگران غافل شوند.
- روایت دانشگاهی: اساتید و پژوهشگران دانشگاهی، تاریخ را از منظر نظریهها، مدلهای آموزشی و نقش دانشگاهها در شکلگیری این حرفه بررسی میکنند. این دیدگاه ممکن است از واقعیتهای میدانی و چالشهای عملیاتی فاصله داشته باشد.
- روایت فعالان مستقل: این گروه، که اغلب در خط مقدم اقدامات میدانی و مواجهه با مسائل اجتماعی هستند، تجربهها و چالشهای خود را از زاویهای متفاوت ثبت میکنند. روایت آنها، که گاهی در دستنوشتهها و کتابهای کمتر شناخته شده یافت میشود، میتواند مکمل یا حتی متناقض با روایتهای رسمی باشد.
این چندصدایی، در نهایت به سردرگمی و عدم انسجام در جامعه مددکاری اجتماعی منجر میشود و نسلهای جدید را از درک کامل و بیطرفانه گذشته محروم میکند.
چرا تاریخنگاری متناقض یک چالش پنهان است؟
این وضعیت به چند دلیل یک چالش پنهان محسوب میشود:
- عدم شفافیت در اولویتها: وقتی هر گروهی تاریخ را بر اساس اولویتهای خود مینویسد، جامعه مددکاری اجتماعی از درک اهداف و برنامههای کلی این حوزه باز میماند. این امر به از دست رفتن همافزایی و تضعیف قدرت چانهزنی این حرفه در سطح کلان منجر میشود.
- تضعیف هویت حرفهای: نبود یک روایت واحد و مورد توافق، باعث میشود که هویت حرفهای مددکاری اجتماعی در ایران دچار تزلزل شود. این حرفه برای رشد و توسعه نیازمند یک پشتوانه تاریخی منسجم است تا بتواند ارزشها و اصول خود را به درستی به جامعه معرفی کند.
- قضاوت نادرست نسلهای آینده: نسلهای آینده، با بررسی منابع و کتابهای مختلف، ممکن است نتوانند تصویری دقیق و بیطرفانه از گذشته به دست آورند. این امر میتواند منجر به قضاوتهای نادرست و ادامه تضادها و رقابتهای گذشته در آینده شود.
- انحصارطلبی و تکروی: وقتی یک گروه به صورت انحصاری به نگارش تاریخ خود میپردازد، فضا برای تکروی و نادیده گرفتن مشارکت سایر کنشگران فراهم میشود. این وضعیت مانع از شکلگیری یک رهبری یکپارچه و قوی در حوزه مددکاری اجتماعی میشود.
راهکارها: از شفافیت تا وحدت
برای برونرفت از این چالش، لازم است گامهای اساسی برداشته شود:
- ایجاد پلتفرمهای گفتوگو و شفافیت: فعالان، اساتید، و گروههای صنفی باید فضایی برای گفتوگوی سازنده و شفافیت در مورد اهداف و برنامههای خود ایجاد کنند.
- تشکیل کمیته تاریخنگاری مستقل: ایجاد یک کمیته مستقل و بیطرف با مشارکت نمایندگانی از تمامی گروهها، میتواند به تدوین یک تاریخنگاری جامع و منصفانه از مددکاری اجتماعی ایران کمک کند.
- ترویج فرهنگ نقد سازنده: جامعه مددکاری اجتماعی باید به سمت پذیرش نقد سازنده و بررسی منصفانه اقدامات یکدیگر حرکت کند. این امر به رشد و بلوغ حرفهای کمک خواهد کرد.
- تأکید بر وحدت و هدف مشترک: نهایتاً، همه فعالان این حوزه باید به این درک مشترک برسند که هدف اصلی، ارتقاء جایگاه مددکاری اجتماعی در کشور است و این مهم تنها با وحدت، همدلی و تلاش جمعی محقق خواهد شد.
با پرداختن به این چالش پنهان، میتوانیم امیدوار باشیم که نسلهای آینده با یک روایت منسجم و شفاف از گذشته، مسیری روشنتر و یکپارچهتر برای آینده مددکاری اجتماعی در ایران ترسیم کنند.
